غرق در خیال ِ توام...
زیر بارش بی وقفه ی باران ...
خیره به حوض ِ کوچک ِ ماهی ها...
کنار شمعدانی ها ، که به صف ایستاده اند بر لب ِپنجره ی اتاق
و سر کج کرده اند به مسیر ِ تو ..
از تو برایشان قصه ها گفته ام ،
بیش از این چشم به راهشان مگذار ... ♥